خیرى را که آتش دوزخ در پى بود خیر نتوان به حساب آورد ، و شرّى را که پس آن بهشت بود ، شرّ نتوان وصف کرد . هر نعمتى جز بهشت خوارست ، و هر بلایى جز آتش دوزخ عافیت به شمار . [نهج البلاغه] برای او... - طبیب عشق....
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 برای او... - طبیب عشق....

برای او...

جمعه 87 اردیبهشت 27 ساعت 8:0 عصر

ناله سر میکنم امشب که دلم رفته زدست

دین وایمان ونمازم همه شد محو تو مست

شهره شهر به تکفیر شوم باکی نیست

هر که از عطر تو شد مست یقینا که برست

نذر چشمان تو تاشام ابد می گریم

اشک با دیده ز گرداب ازل پیمان بست

همچو فریاد نیازم به غمی شیرین است

چشم مجنون کش تو طعنه به لیلی زده است

این صدایی که به افاق جهان پیچیده است

از غروریست که در زیر نگاه تو شکست

آه شاهین مرادم به جهان گم شده بود

بویی از دوست شنیدو به کنار تو نشست


نوشته شده توسط : آسمون

دل نوشته ها [ نظر]