[ و چون از صفین باز مى‏گشت ، به گورستان برون کوفه نگریست و فرمود : ] اى آرمیدگان خانه‏هاى هراسناک ، و محلتهاى تهى و گورهاى تاریک ، و اى غنودگان در خاک اى بى کسان ، اى تنها خفتگان اى وحشت زدگان شما پیش از ما رفتید و ما بى شماییم و به شما رسندگان . امّا خانه‏ها ، در آنها آرمیدند ، امّا زنان ، به زنى‏شان گزیدند . امّا مالها ، بخش گردیدند . خبر ما جز این نیست ، خبرى که نزد شماست چیست ؟ [ سپس به یاران خود نگریست و فرمود : ] اگر آنان را رخصت مى‏دادند که سخن گویند شما را خبر مى‏دادند که بهترین توشه‏ها پرهیزگارى است . [نهج البلاغه] آسمون - طبیب عشق....
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 آسمون - طبیب عشق....

انتظار فرج2

یکشنبه 87 مرداد 27 ساعت 8:24 صبح

پرسش : عناصر تشکیل دهنده انتظار چیست؟
پاسخ : انتظار ظهور منجى هیچ گاه به حقیقت نمى‏پیوندد مگر در صورتى که سه عنصر اساسى در آن محقّق گردد:
1 - عنصر عقیدتى: شخص منتظر باید ایمان راسخى به حتمى بودن ظهور منجى ونجات‏بخشى او داشته باشد.
2 - عنصر نفسانى: زیرا شخص منتظر باید در حالت آمادگى دائمى به سر ببرد.
3 - عنصر عملى وسلوکى: شخص منتظر باید به قدر استطاعت خود در سلوک ورفتارش زمینه‏هاى اجتماعى وفردى را براى ظهور منجى فراهم نماید.
با نبود هر یک از این سه عنصر اساسى، انتظار حقیقتاً معنا پیدا نمى‏کند.

پرسش : چه نوع انتظارى راجح است؟
پاسخ : انتظار فرج بر دو گونه است:
1 - انتظارى که سازنده است، تحّرک بخش است، تعهّدآور است، عبادت بلکه با فضیلت‏ترین عبادات است.
از مجموعه آیات وروایات اسلامى استفاده مى‏شود که ظهور مهدى موعود (ع) حلقه‏اى است از حلقات مبارزه اهل حق واهل باطل که به پیروزى نهایى اهل حق منتهى مى‏شود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت موقوف به این است که آن فرد عملاً در گروه اهل حقّ باشد. امامان ورهبران معصوم الهى به طور روشن وصریح با ارائه تصویرى مناسب از انتظار، روى برداشت درست وصحیح از مفهوم آن تکیه داشته‏اند وانتظار را از مقوله عمل به حساب آورده‏اند، ولذا پیامبر (ص) مى‏فرماید: «أفضل أعمال أُمّتى انتظار الفرج»؛ «افضل اعمال امت من انتظار فرج است.»( کمال الدین، ص 644، ح 3.)
ونیز در روایتى دیگر از امام صادق (ع) مى‏خوانیم: «أفضل الأعمال انتظار الفرج من اللَّه»؛ «بزرگ‏ترین اعمال انتظار فرج از خداست.»( بحارالأنوار، ج 75، ص 208، ح 77.)
اهمیت آمادگى وزمینه‏سازى را مى‏توان در پیام امام صادق (ع) یافت که فرمود: «لیعدنّ أحدکم لخروج القآئم ولو سهماً»؛ «باید هرکدام از شما براى خروج قائم آمادگى پیدا کند اگرچه با تهیه کردن یک تیر باشد.»( بحارالأنوار، ج 52، ص 366، ح 146.)
2 - انتظارى که ویرانگر است، بازدارنده است، فلج کننده است ونوعى اباحى‏گرى است. برداشت قشرى مردم از مهدویت وقیام وانقلاب مهدى (ع) این است که صرفاً ماهیت انفجارى دارد. فقط وفقط از گسترش واشاعه ورواج ظلم‏ها وتبعیض‏ها واختناق‏ها وحق‏کشى‏ها ناشى مى‏شود، آن گاه که صلاح به نقطه صفر برسد و حقّ وحقیقت هیچ طرفدارى نداشته باشد.
این نوع برداشت، از آن جهت که با اصلاحات مخالف است وفسادها وتباهى‏ها را به عنوان مقدمه یک انفجار مقدّس وموجّه مى‏شمارد، باید «شبه دیالکتیکى» خوانده شود، با این تفاوت که در تفکر دیالکتیکى با اصلاحات از آن جهت مخالفت مى‏شود وتشدید نابسامانى‏ها از آن جهت داده مى‏شود که شکاف وسیع‏تر شود و مبارزه پیگیرتر وداغ‏تر گردد. ولى این تفکّر عامیانه فاقد این مزیّت است، فقط به فساد وتباهى فتوا مى‏دهد که خود به خود منجرّ به نتیجه مطلوب بشود.
این نوع برداشت از ظهور وقیام مهدى موعود، واین نوع انتظار فرج که منجرّ به نوعى تعطیل در حدود ومقرّرات اسلامى مى‏شود ونوعى اباحى‏گرى باید شمرده شود به هیچ وجه با موازین اسلامى وقرآنى وفق نمى‏دهد.

پرسش : انتظار، چه تأثیرى در بعد اجتماعى دارد؟
پاسخ : انتظار در ابعاد گوناگون حیات انسانى آثار ژرف مى‏گذارد، وبیشترین اثرگذارى آن در بعد تعهدها ومسئولیّت‏هاى اجتماعى واحساس دیگرخواهى واحسان دوستى عینیت مى‏یابد؛ زیرا که در مفهوم انتظار، انسان‏گرایى نهفته است. انسان منتظر پیوندى ناگسستنى با هدف‏ها وآرمان‏هاى امام منتظَر وموعود خود دارد ودر آن راستا گام بر مى‏دارد وهمسان وهمسوى آن اهداف وآرمان‏ها حرکت مى‏کند وهمه جهت‏گیرى‏ها وگرایش‏ها وگزینش‏هایش در آن چارچوب قرار مى‏گیرد. امام موعود، غمگسار راستین غمزدگان ویار ویاور واقعى مظلومان وحامى حقیقى مستضعفان است.
پس جامعه منتظر وانسان‏هاى داراى خصلت انتظار باید در زمینه خواست‏ها وهدف‏هاى امامشان عمل کنند وبه یارى انسان‏هاى مظلوم ومحروم بشتابند ودل آزردگان را مرهم نهند ودشوارى‏ها ومشکلات مردم را تا حدّ توان، طبق خواسته ورضاى امامشان برطرف سازند. واگر چنین شد در قلمروجامعه منتظر، محروم وتهیدست وبیمار بى درمان ودلتنگ وافسرده واندوهگین وگرفتار باقى نخواهد ماند.
شاید یکى از معانى برخى از احادیث درباره انتظار فرج که گفته‏اند: «انتظار فرج خود فرج است» همین معنا باشد که جامعه منتظر اگر انتظارى راستین وصادقانه داشته باشد دست‏کم در حوزه خود، مشکلات ونابسامانى‏هاى مردم را برطرف مى‏کند وخواسته‏ها وآرمان‏هاى امام موعود را در محیط خویش تحقق مى‏بخشد؛ لذا امام رضا (ع) فرمود: «... انتظار الفرج من الفرج»؛ «...انتظار فرج جزء فرج است.»( بحارالأنوار، ج 52، ص 131، ح 29.)

نوشته شده توسط : آسمون

دل نوشته ها [ نظر]


انتظار فرج

چهارشنبه 87 مرداد 23 ساعت 10:51 صبح

 انتظار، کیفیتى روحى است که موجب به وجود آمدن حالت آمادگى است براى آنچه انتظار دارند، وضدّ آن یأس وناامیدى است. هر چه انتظار بیشتر باشد آمادگى بیشتر است. اگر انسان، مسافرى داشته باشد که چشم به راه آمدن او است، هر چه زمان رسیدن او نزدیک‏تر گردد آمادگى براى آمدنش فزونى مى‏یابد. حالت انتظار، گاهى به پایه‏اى مى‏رسد که خواب را از چشم مى‏گیرد، چنان که درجات انتظار از این نظر تفاوت مى‏کند، همچنین از نظر حبّ ودوستى نسبت به آنچه را انتظار دارد تفاوت دارد. هر چه عشق به «منتظر» افزون باشد آمادگى براى فرا رسیدن محبوب افزون مى‏گردد ودیر آمدن وفراق محبوب دردناک مى‏گردد، تا بدانجا که انسان منتظر از خود بى‏خود مى‏شود ودردها وسختى‏هاى دردآور ومشکلات سخت خود را در راه محبوب حس نمى‏کند.

پرسش : انتظار چه ویژگى‏هاى خاصى دارد؟
پاسخ : انتظار، در درجه نخست ویژه حیات وزندگى است. ماهیّت زندگى انسان با انتظار وامید به آینده عجین شده است به گونه‏اى که بدون انتظار، زندگى مفهومى ندارد وشور ونشاط لازم براى تداوم آن در کار نیست. حیات حاضر وکنونى ظرف پویایى، تلاش وحرکت به سوى فردا وفرداهاست، واین چنین پویایى وحرکتى بدون عنصر «انتظار» ممکن نیست؛ زیرا احتمال معقول بقا وپایدارى وامید به تداوم حیات است که به زندگى کنونى معنا ومفهوم مى‏بخشد، وپویایى ونیروى لازم براى ادامه آن را تأمین مى‏کند. از این رو است که ماهیّت زندگى با انتظار پیوستگى ناگسستنى دارد.
هر انسان زنده‏اى که در انتظارهاى خویش، به تداوم حیات مى‏اندیشد وبقاى خویش را انتظار دارد، تمام حرکت وسکون خود را در راستاى این انتظار ودر جهت متناسب با تداوم حیات قرار مى‏دهد.
ولذا در روایات اسلامى مى‏بینیم که انتظار فرج از افضل اعمال امت پیامبر شمرده شده است. یعنى ویژگى انتظار در عمل در راه رسیدن به حیات است. شاید یکى از علل این گونه آموزش‏ها این بوده است که پیروان امام مهدى (ع) بکوشند تا خود را به امامشان نزدیک کنند ومانند او بیندیشند وامت با امام در انتظار به سر برند، زیرا امام نیز در انتظار ظهور خود به سر مى‏برد.
در حالت انتظار، بهترین شیوه پیوند وهمسویى وهمدلى با امام نهفته است، وغفلت از انتظار ومعناى صحیح آن باعث بى‏خبرى وبى‏احساسى نسبت به سوزها وشورهاى امام موعود است. شاید در دوران غیبت، انتظار راستین براى فرج، یعنى حضور امام در جامعه انسانى، نخستین راه بیعت وهم‏پیمانى با امام موعود باشد؛ زیرا انتظار حضور در متن جریان‏ها وحوادث پیش از ظهور است ومایه یادآورى هدف‏ها وآرمان‏هاى امام موعود وزمینه آگاهى وهوشیارى همیشگى است. ودر حال انتظار نبودن به معناى غفلت وبى‏خبرى وبى‏احساسى وبى‏تفاوتى نسبت به حوادث پیش از ظهور واصل ظهور است.
جامعه منتظر، هر حادثه‏اى هر چند عظیم وویرانگر، وهر عاملى هر چند بازدارنده ویأس آفرین، او را از تحقق هدف‏هاى مورد انتظار مأیوس نمى‏کند ودر راه آن هدف‏ها از پویایى وتلاش باز نمى‏ایستد، وهمواره به امام خود اقتدا مى‏کند.
امامى که در برابر مشکلات شکننده وحوادث کوبنده قرن‏ها وعصرها استوار ونستوه ایستاده است وذره‏اى در اصالت راه وکار خود تردید نکرده است.
حضرت مهدى (ع) فرمود: «...لأنّ اللَّه معنا ولا فاقة بنا إلى غیره، والحق معنا فلن یوحشنا من قعد عنّا»؛ «...چون خدا با ما است، نیازى به دیگرى نیست، حقّانیت با ما مى‏باشد و کناره‏گیرى عده‏اى از ما هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد.»( الغیبة، طوسى، ص 285، ح 245 ؛ احتجاج، ج 2، ص 278 ؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 178، ح 9.)
آرى! امام مهدى (ع) در چنین انتظارى به سر مى‏برد وبا چنین ایمانى در این شب یلداى زندگى، استوار وتزلزل‏ناپذیر ایستاده است وجامعه «منتظر» وامت چشم به راه نیز باید این ویژگى‏ها را در امام موعود و«منتظر» خویش، نیک بشناسد، وتا حدّ امکان مانند خود او در انتظار باشد.


نوشته شده توسط : آسمون

دل نوشته ها [ نظر]


نظریه مهدی5

شنبه 87 مرداد 19 ساعت 9:36 صبح

عدل عالمگیر، عدل بعدى است :
عدل دولت بر ملت ؛ عدل ملت بر ملت ؛ عدل ملت بر دولت .
عدل دولت بر ملت ، عبارت است از عدل تخلف از قانون ، که فاقد زورگویى و استثمار ملى خواهد بود و قانونش قانونى است که به تصویب الهى رسیده باشد؛ خدایى که همه افراد بشر را مى شناسد و به خصوصیات همگان آگاه است .
عدل دولت بر ملت ، مانند حکومت على علیه السّلام . ولى حکومت آن حضرت پایدار نماند. چون فاقد بعد سوم بود که عدل ملت بر دولت باشد.
آیا ناکثین و قاسطین و مارقین ، عدالت پیشه بودند؟!
آیا اهل کوفه ، با على علیه السّلام به عدالت رفتار کردند؟ و رهنماییهاى حضرتش را براى جنگ و صلح به کار بستند؟
عدل ملت بر ملت ، وقتى محقق مى شود که ظلم و ستم شخصى از میان افراد ملت بیرون رود. عدل ملت بر ملت بر قرارى راستگویى و درستکارى در میان خود افراد است که هیچ یک از آنها در نهان و آشکار به دگرى ظلمى نکند و ستمى روا ندارد. این است تکامل ملى و رشد افراد.
این وقت است که قوه قضاییه از کار مى افتد و درهاى دادگسترى بسته مى شود. این حکومت ، ازلى نیست ، ولى ابدى و جاودان خواهد بود و تا جهان بر پاست و بشر بر گستره زمین ، قدم بر مى دارد، این حکومت باقى خواهد بود. آرى ، عدل عالمگیر ازلى نیست ، ولى ابدى است .
در این حکومت ، مرزهاى مصنوعى جغرافیایى که دولتها تاءسیس کرده اند، برداشته مى شود و حکومتهاى نژادى و منطقه اى - به هر شکلى که باشند - از میان مى روند. دیکتاتورى سیاه ، دیکتاتورى سرخ ، حکومت اکثریت به نام دموکراسى ، در این حکومت حل مى شوند. آنچه که بایستى به سراغش رفت ، بعد سوم عدالت است که عدل ملت بر ملت باشد؛ یعنى گسترش عدل در میان خلق و آن در صورتى است که وجدان انسانى فرد بر او قاضى و حاکم باشد و خود، پلیس خود باشد تا از ارتکاب جرم و گناه دورى کند و این حقیقت بجز ایمان به خدا، راه دگرى ندارد.
خداى عادل روز واپسین را در انتظار نیکوکاران و گنهکاران قرار داده است ، و مقصود از حکومت مذهب همین است و جز این نیست که پایه اش بر بعدهاى سه گانه عدالت بر قرار باشد و پایه آن بر ایمان بر مبداء و معاد.
حکومت مذهب ، حکومت خود است بر خود، و دمکراتیک ترین حکومتهاست چنانچه در حکومت حضرت على دیده شد. لازم نیست که بعد سوم عدالت همگانى شود و همه افراد بشر چنان باشند. همان اندازه که بخشى از مردم چنین شدند و شماره آنها به عددى برسد که بتوانند پرچم عدل را در زیر سایه حاکمى عادل در اهتزاز در آورند، آغاز عدل عالمگیر در جهان بشریت خواهد بود.
حضرت مهدى ، پرچم عدل را در جهان خواهد بر افراشت و خوشبختى و آسایش همگانى خلق جهان را براى همیشه ، تاءمین خواهد کرد.
و آن وقتى است که شماره یاران با وفایش به عددى که مورد احتیاج است برسد و مردانى نیکوکار در زیر سایه بزرگمردى بزرگوار قرار گیرند.

پایان

 

 


نوشته شده توسط : آسمون

دل نوشته ها [ نظر]


نظریه مهدی 4

سه شنبه 87 مرداد 15 ساعت 12:27 عصر

قبل از هر چیزی میلاد با سعادت سرور جوانان بهشت امام حسین علیه السلام وجانباز رشید اسلام حضرت ابو الفضل العباس رو به همه دوستداران این عزیزان تبریک میگم.وارزوی زیارت با معرفت امام حسین رو براتون از خداوند مهربون خواهانم.

اعضاى مجمع عمومى سازمان ملل ، نماینده ملتها نبوده و نیستند بلکه فرستاده دولتها هستند. نمایندگان انتصابى هستند، نه انتخابى و برگزیده .
براى پنج دولت بزرگ حق و تو در رد تصمیمات شوراى امنیت قائل شده اند. این حق ، به زیان خلق جهان است ، چنانچه به زیان خود دولتهاى بزرگ نیز هست ؛ چون و توى یکى از آنها مطابق دلخواه چهار دولت دیگر نخواهد بود. این حق را تصویب کردند تا استالین دیکتاتور شوروى در سازمان ملل شرکت کند و فوق قوه اجرائیه سازمان و شوراى امنیت باشد.
این گام نیز، مانند گام نخستین ، دردى از دردهاى خلق جهان را درمان نکرد. متفکران بشر، براى تشکیل حکومت جهانى واحد، گفته اند که بایستى این حکومت بر پایه چهار اصل بر پا شود.
1 - قوه مقننه عالمى که پارلمان جهان باشد و همه ملتهاى جهان در آن عضویت داشته باشند؛
2 - شوراى عالى اجرایى که به منزله هیاءت دولت بوده و مجرى قوانین پارلمان جهانى باشد؛
3 - قوه قضاییه عامه و جهانى ؛
4 - ارتش جهانى که در اختیار شوراى عالى اجرایى باشد.
ولى این چهار اصل ، گونه اى است از تئورى که قابل پیاده شدن نیست . تشکیل پارلمان جهانى - بر فرض که با انتخاب ملتها صورت گیرد مادام که یک زبان جهانى که همگان بدان آشنا باشند - ممکن نیست ، اختلاف زبان ملتها و نا آشنا بودن هر نماینده اى به خصوصیات زبان نماینده دیگر، مشکل بزرگى است که قابل حل نخواهد بود.
قانون به چه زبان نوشته شود که همگان آن را بفهمند، تا مورد تصویب قرار گیرد و قضات بتوانند در دادگاه بنصوص آن استناد کنند؟
پس نخست ، بایستى زبان جهانى درست شود، سپس پارلمان جهانى تشکیل گردد. هنوز زبان جهانى همه کس دان در میان بشر پیدا نشده و بسیار بعید است که در آینده پیدا شود؛ آن هم زبانى که قانون ، بدان زبان نوشته شود.
اشکال زبان در تشکیل شوراى عالى اجرایى نیز هست . شرکت کنندگان در آن ، به چه زبان سخن گویند تا به مقاصد یکدیگر پى برند؟ تصویبنامه ها به چه زبان نوشته شود؟
تشکیل قوه قضاییه عامه نیز خالى از اشکال نیست ؛ چون قضاوت پایه هاى متعدد دارد و این قوه بر کدام پایه قرار مى گیرد؟
یک پایه دستگاه قضایى ، احقاق حق است و پایه دیگر، فصل خصومت . کدام یک بایستى پایه قضاوت عامه قرار گیرد؟ قضاوتهاى فاشیستى گونه اى است ، قضاوتهاى سوسیالیستى گونه اى دیگر، قضاوتهاى دمکراسى مباین با هر دو.
مجازات اعدام ، محل اختلاف دستگاههاى قضایى است ؛ یکى مى گوید بایستى باشد و دیگرى مى گوید نبایستى باشد.
در نظر یک قاضى ، کارى ، گناه به حساب مى آید و قاضى دیگر آن را گناه نمى داند. حصول مالکیت و اسباب آن نیز مورد اختلاف دستگاههاى قضایى است .
به ارتش جهانى نیز، در این حکومت ، نیازى نیست ؛ زیرا که ارتش ، مدافع دولتى است در برابر دولت دیگر. وقتى که دولتها یکى شدند، وجود ارتش ضرورى نخواهد بود. در آغاز تشکیل این حکومت ، به وجود چنین ارتشى است تا بتوان آن را در تمام جهان بر قرار کرد، ولى منجر به خونریزى بسیار خواهد شد و سالیانى دراز ادامه خواهد یافت معکوس خواهد داد.
حکومت واحد جهانى ، تحقق پذیر نیست ، مگر در صورتى که ملتها خواستار آن باشند و آن وقتى است که عدل عالمگیر به وسیله حاکم عادلى بر قرار شود. این حکومت ، مطلوب طبیعى و عقلى همه افراد بشر خواهد بود، و بدون خونریزى و دستگاههاى امنیتى است .
این حکومت که در کشورى بر قرار گردد و عدل در آن پیاده شود، ملتهاى همسایه از آن آگاه مى شوند و یکى پس از دگرى ، الحاق خود را بدان اعلام مى دارند. کشورهاى دور دست که از آن آگاه شدند، بدان ملحق مى شوند و در جرگه دولتهاى مشترک العداله داخل مى شوند. عدالت ، از تعصب نژادى مطلوبتر است .


نوشته شده توسط : آسمون

دل نوشته ها [ نظر]


نظریه مهدی 3

پنج شنبه 87 مرداد 10 ساعت 10:9 صبح

حضرتش در این حکومت ، مانند یکى از مردم جا دارد و زندگانى مى کند و راهنما و مجرى قانون است .
عدل عالمگیر به وسیله زور و قدرت امکان پذیر نیست و حکومت زور - بر فرض بر قرار شدن - دوامى نخواهد یافت . حکومت زور ماندنى نیست و از میان خواهد رفت .
حکومت سوسیالیستى شوروى که در بخشى از جهان بر قرار بود، وقتى که در حد اعلاى قدرت بود و قویترین دستگاه امنیتى جهان را در اختیار داشت ، متلاشى گردید، چون حکومت عدل نبود، چون خواسته خلق نبود.
قیامهاى شخصى و دسته جمعى پى در پى ملتها، نخواهد گذارد، حکومت زور باقى بماند. حکومت جهانى ، وقتى باقى مى ماند که داراى عدلى عالمگیر باشد؛ وقتى دوام مى یابد که خواسته خود مردم باشد و مطلوب خلق .
در این صورت ، خود مردم ضامن بقاى آن و پشتیبان آن خواهند بود.
حکومت جهانى ، بشرى است ، حکومت ملى نیست و اختصاص به نژاد و عنصرى ندارد و ملتى را بر ملت دیگر، ترجیح نمى دهد.
در این حکومت ، به پارلمان جهانى نیازى نیست ؛ زیرا خلق جهان در کشورهاى جهان از نظر خواسته و اخلاق و عادات و افکار و رفتار و پسند و ناپسند، متباین هستند؛ پسندیده نزد مردمى ، ناپسند، نزد مردم دیگر است .
اکثریت در آن تحقق پیدا نمى کند و قانونى به تصویب نمى رسد.
آیا قانون واحد، مى تواند شامل متباینات و پسند و ناپسندها باشد؟!
و اگر پارلمان جهانى به کلیات مشترک اخلاقى و انسانى پسندیده کند، جنبه تشریفاتى خواهد داشت و مقنن نخواهد بود.
و به همین نظر، ارتش واحد جهانى نیز دوامى نخواهد یافت ؛ چون اختلافات زبانى و نژادى و قومى موجب درگیرى میان افراد آن خواهد بود و سرانجام ، از هم پاشیده مى شود. ارتش براى دفاع از دولتى بیگانه است و در زمان حکومت واحد جهانى دولت ثانى وجود ندارد؛ پس بدان احتیاجى نیست . حکومت واحد جهانى داراى دو قوه است : قضایى و اجرایى . آن هم در آغاز تشکیل ، تا عدل عالمگیر پیاده شود، تا قانونى که از سوى خداى خلق براى خلق تصویب شده ، اجرا گردد.
ولى سرانجام این دو قوه هم منحل مى شود، چون اختلاف قضایى در میان خلق وجود نخواهد داشت ، خلق خواهد بود و خلق ، مردم خواهند بود و مردم . نزاع و خلافى میان آنها نخواهد بود و نیاز به قوه قضاییه و قوه مجریه بر طرف مى شود و خود مردم ، مجرى قانون مقدس الهى خواهند بود و تجاوزى از طرف کسى به کسى نخواهد شد.
سالیان درازى است که فکر حکومت واحد جهانى در مغز دانشوران و متفکران بشر راه یافته و نخستین گام براى آن پس از جنگ جهانى اول به صورت ((جامعه ملل )) برداشته شد، ولى به عللى چند نتوانست کارى انجام دهد که یکى از آن علل ، فقدان قوه مجریه بود. در نتیجه ، موسولینى رهبر کشور ایتالیا، با خونریزى ، کشور حبشه را بلعید و جامعه ملل نتوانست از آن جلوگیرى کند.
پس از جنگ دوم جهانى ، دومین گام به نام ((سازمان ملل )) برداشته شد که از قوه مجریه نیز برخوردار بود و ارتش تحت اختیار داشت .
ولى نتیجه اى براى سعادت بشر از آن حاصل نگردید. هنوز ظلم و ستم اسرائیل بر مردم فلسطین باقى است . سیاه پوستان آفریقا از ظلم سفید پوستان مى سوزند و مى سازند. صربها در شکم اروپا، به کشتار مردم بى گناه ادامه مى دهند. حکومتهاى دیکتاتورى فردى یا حزبى بر مردم کشورشان مى تازند و ملتها در آتش ظلم و ستم دولتها مى گدازند.

ادامه دارد....


نوشته شده توسط : آسمون

دل نوشته ها [ نظر]


عشق محمد بس است وال محمد........

سه شنبه 87 مرداد 8 ساعت 10:13 صبح

ماه فروماند ازجمال محمد

سرو نروید به اعتدال محمد

 عید مبعوث شدن اخرین مرسل مبارک

قدر فلک راکمال ومنزلتی نیست

درنظر قدر باکمال محمد

 

وعده دیدار هرکسی به قیامت

لیله الاسری شب وصال محمد

 

عرصه دنیا مجال همت او نیست

روز قیامت مگر مجال محمد

 

همچو زمین خواهد اسمان بیفتد

تا دهد بوسه بر نعال محمد

 

جشم مرا تا بخواب دید جمالش

خواب نمیگیرد از خیال محمد

 

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی

عشق محمد بس است و ال محمد

 

 

                                    اقرا باسم ربک الذی خلق* خلق الانسان من علق* اقرا وربک الاکرم ... 

  

                                     سالروز برانگیخته شدن اخرین مرسل برهمه مسلمانان جهان مبارک

 


نوشته شده توسط : آسمون

دل نوشته ها [ نظر]


نظریه مهدى2

شنبه 87 مرداد 5 ساعت 12:20 عصر

عدل عالم گیر
از خواسته هاى فطرى بشر، آزادى در سفر و در حضر است ؛ به هر جا که مى خواهد بتواند برود و هر جا مى خواهد بماند، بتواند بماند. این خواسته ، در این زمان انجام پذیر نیست .
تعدد کشورها، مرزهاى جغرافیایى ، قدرتهاى گوناگون ، مانع رسیدن بشر، بدین خواسته فطرى اش است .
سفر، گذرنامه مى خواهد، اذن خروج مى خواهد تا بتوان از مرز هوایى یا دریایى و یا زمینى خارج شد.
به هیچ کشور نمى توان داخل شد، مگر آن که حکومتش اجازه دهد و گذرنامه را ویزا کنند. خارجیان حق ندارند، بدون اجازه دولت ، در کشورى سکونت کنند، حق ندارند در آن کشور به کار پردازند و زندگى کنند، مگر آن که از دولت اجازه بگیرند و پروانه کسب داشته باشند.
این خواسته بشر در عدل عالمگیر و حکومت واحد جهانى ، تحقق پذیر است و بیقین روزى خواهد رسید که بشر بدین خواسته مى رسد، چون خواسته همگانى است و امکان پذیر.
مرزها برداشته خواهد شد، کشورها، کشورى واحد خواهند شد، دولتها و حکومتها، حکومتى یگانه خواهند شد، و شرق و غرب در اختیار همه افراد قرار خواهد گرفت .
از خواسته هاى فطرى بشر، مساوات نژادى و عنصرى است ، تا سپید بر سیاه برترى نداشته باشد، تا اروپایى بر آفریقایى تسلط نداشته باشد، تا عرب بر عجم ، فارس بر ترک ، پارسى بر هندى ، تقدم نجوید.
این خواسته نیز در عدل عالمگیر و حکومت واحد جهانى ، محقق مى شود؛ چون خواسته همگانى است و امکان پذیر.
از خواسته هاى طبیعى بشر، مساوات فقیر است با غنى ، این خواسته نیز در عدل عالمگیر و حکومت واحد جهانى ، تحقق پذیر است .
الغاى سلطه قوى بر ضعیف و مساوات آنها در حقوق ، از خواسته هاى همگانى خلق است و در عدل عالمگیر و حکومت واحد جهانى محقق مى شود. عدل عالمگیر و حکومت واحد جهانى ، آرمان خلق عالم است .
حکومتى که پایه اش بر عدل و داد، نهاده شده است .
این حکومت ، حد و مرز ندارد و بشر را از زندانى شدن در شهرى و یا کشورى نجات خواهد داد.
مرزهاى کشورها براى انسانها، طبیعى نیست و مصنوعى است و ساخته شده دولتهاست ، نه خلق و مردم .
در عدل عالمگیر و حکومت واحد جهانى ، تبعیضات نژادى وجود ندارد؛ چون حکومت مردم است نه حکومت نژاد و نه حکومت گروهى خاص . عدل عالمگیر قوى و ضعیف نمى شناسد، ضعیف از مردم است ؛ چنانچه قوى نیز از مردم است و هر دو با یکدیگر مساوات دارند.
حکومت واحد جهانى ، حکومت یک تن نیست ، حکومت یک حزب نیست ، حکومت خلق است و قدرت در دست مردم است و نه در دست حزب و نه در دست یک تن یا چند تن .
مرزبندى کشورها و تبعیضات نژادى به سود دولتهاست ، نه به سود مردم .
این پدیده ها از کوتاهى فکر ریشه مى گیرد هنگامى که زمامداران بشر، انسانهاى کامل شدند، این پدیده ها از جهان زدوده مى شود.
چه وقت ؟ وقتى حضرت مهدى بیاید و عدل عالمگیر را بر پا کند و آن را براى خلق جهان ارزانى بدارد و خلق را به خواسته اش ‍ برساند
.


نوشته شده توسط : آسمون

دل نوشته ها [ نظر]


<      1   2   3   4   5   >>   >