شبي ساكت و دلگير
خودم بودم و قلبي كه ز غم بسته به زنجير
به نزديك اذان بود
كه پيچيد به افاق همه نغمه ي تكبير
نوشتند كه هنگام اذان دست به دامان خدا باش
و مشغول دعا باش
كه باز است به درگاه الهي در رحمت
و ان لحظه بود لحظه ي شيرين اجابت
شدم غرق عبادت
دو چشمم همه از اشك شد و روي لبانم همه سوگند
كه يارب تو رهايم كن از اين بند
و گفتم به خدا بين دعايم
كه دلتنگ اذان حرم كرببلايم
تقديم با عشق (هديه ي سوم من ديگه باز از من كادو نخواي فردا )اگه خوشت اومد يك صلوات بلند و محمدي پسند بفرست