بهترینِ برادرانت، کسی است که از اموال خود به تو ببخشد، و بهتر از او کسی است که تو را بی نیاز سازد و اگرخود به تو نیازمند گشت، تو را معاف دارد [و از تو چیزی نخواهد] . [امام علی علیه السلام]
اما اندیشهها و امیدهاى مسیحایى مىتوانند براساس نگرشهاى "عقلانى" (یعنى غیر رؤیائى) نیز باشند، به ویژه هنگامى که پیشگوئىهاى کتب مقدس شکل محاسبه و برآورد تاریخهایى را که ادعا مىشد در نمادگرایى مبهم متون به آنها اشاره شده است، به خود گرفت . شیفتگان مسیحا در یهودیت اغلب براساس کتاب دانیال، محاسبات خود را انجام مىدادند (درست همانطور که که منجىگرایان مسیحى آخرالزمان را از روى "تعداد چهارپایان" که در کتاب وحى باب 13، آیه 18 ذکر شده محاسبه مىکردند) . چون امیدهاى فراوان ناشى از این محاسبات اغلب منجر به فاجعه (یا در بهترین حالت، سرخوردگى شدید) مىشد، خاخامهاى تلمود عبارات تندى در خصوص "کسانى که آخر الزمان [مسیحائى] را محاسبه مىکنند" داشتند .
یک سنت که احتمالا تحت تاثیر کتاب زکریا بابهاى 3 و 4 است، ظاهرا معتقد به آموزهى دو چهرهى مسیحایى بوده است، یکى فرد " تدهین شدهى" بسیار روحانى از خاندان هارون، و دیگرى مسیحایى سلطنتى از خاندان داوود . این عقیده که مورد قبول امت قمران (که به فرقهى بحر الحیت نیز مشهورند) بود، ظاهرا حاکى از آن است که این چهرههاى مسیحایى مکمل به اندازهى نمونههاى نمادین که در راس نظم اجتماعى آرمانى و رهایىبخش قرار دارند ناجى و رهائىبخش نیستند . به نظر مىرسد که بازتابهاى این آموزه در تاکید (ظاهرا بحثانگیز) نامهاى به عبریان در عهد جدید مبنى بر اینکه عیسى هم پادشاه بود و هم کشیش عالى مقام به چشم مىخورد . ظاهرا این آموزه از قرون وسطى بر جاى مانده (کاملا معلوم نیست از طریق چه کانالهایى)، زیرا در بین قرائیمىها نیز یافت مىشود .
تعبیر دیگر از "مسیحاى دوگانه" در قرن دوم میلادى و احتمالا به صورت واکنشى در برابر شکست فجیع شورش بار کخبا به وجود آمد . مسیحاى خاندان یوسف (یا افرایم) (5) - بازتاب احتمالى مضمون ده قبیلهى گمشده - در جنگ با نیروهاى یاجوج و ماجوج شهید مىشود (مشابه یهودى براى، نبرد نهایى (6) بین نیکى و بدى در روز قیامت) پس او مسیحاى درد و رنج نیستبلکه مسیحاى جنگجویى است که مثل یک قهرمان مىمیرد و به دنبال او مسیحاى پیروز خاندان داوود مىآید . این نگرش مسیحاى دوگانه بیانگر دوگانگى بنیادى در مسیحا باورى یهودیت نیز هست (اما فقط به یهودیت محدود نمىشود) . قبل از ظهور مسیحا، بلایاى کیهانى، طبیعى، و آشوبهاى اجتماعى رخ مىدهد . این مضمون یهودى، در مسیحیتبه این اندیشه تغییر مىیابد که دجال، آزاد گذاشته مىشود تا پیش از بازگشت مسیح و شکست نهائى، بر جهان حکومت کند . بنابراین، هر گاه دردها و مصائب شدید در بین مردم یهود مشاهده مىشد، ممکن بود به عنوان فاجعهى قبل از ظهور مسیح تلقى گردد . و اغلب هم همین گونه تلقى مىشد (و در زبان تلمود "درد تولد" عصر مسیحا نام داشت) . و خبر از وصال قریب الوقوع مسیحائى مىداد .
مفهوم وسیعتر مسیحاباورى به معناى آیندهاى آرمانى لازم نیست که به معنى اعتقاد به یک ناجى خاص یا چهرهاى رهائى بخش باشد . هر چند کتاب اشعیاى نبى باب 11 و با ب 2 آیات 2 - 4 دنیایى آرام و آرمانى تحتحکومتخاندان داوود را مجسم مىکند . متن نظیر آن کتاب میکاه نبى باب 4، آیه 4 حتى حاوى عناصر معجزهآساى کمترى است و از سعادت زمینى سخن مىگوید که در آن هر کس در زیر زیر درخت انجیر خود زندگى مىکند . اگر چه نگرش ارمیاى نبى به آینده بر ابعاد اخلاقى نیز تاکید مىکند - کتاب ارمیاى نبى باب 31، آیات 30 و آیات بعد; باب 32، آیات 36 - 44 را مقایسه کنید با "قلب جدید" و "قلب گوشتى" حزقیال نبى به جاى قلب سنگى سابق (کتاب حرقیال نبى باب 2 آیه 4، باب 11 آیه 19، باب 18 آیه 31، باب 32 آیه 9، باب 36 آیه 26) - اما از نظر او موهبت موعود این است که "از دروازههاى این شهر [بیت المقدس] شاهان و شاهزادگانى وارد خواهند شد که بر تخت پادشاهى داوود نشستهاند و ارابههاو اسبها آنها را به حرکت در مىآورند" (کتاب حزقیال نبى باب 17 آیه 25) . آنچه در این متن قابل توجه است نه تنها آرمان این جهانى مطرح شده در آن و طرح بیت المقدس بعنوان شهر پر جنب و جوش سلطنتى است، بلکه اشارهاى است که در آن به پادشاهان به صورت جمع صورت گرفته است . اندیشه یک پادشاه ناجى مسیحایى هنوز شکل نگرفته است .
نوشته شده توسط : آسمون