در برابر آنکه از او دانش می جویید، فروتنی کنید و از دانشمندان متکبّر مباشید که باطل شما، حقّتان را ببرد . [امام صادق علیه السلام]
در تعابیر بعدى و به ویژه تعابیر مدرن و سکولار مسیحاباورى، اندیشه مسیحاى شخصى به طور فزاینده جاى خود را به عقیدهى " عصر مسیحایى" حاوى صلح، عدالت اجتماعى و عشق همگانى داده است . مفاهیمى که به راحتى مىتوانند بعنوان تحولات پیش رونده، لیبرالى، سوسیالیستى، آرمانى و حتى انقلابى مسیحاباورى سنتى، ایفاى نقش کنند . از این رو طرح یهودیت اصلاح طلب امریکا در فیلا دلفیا (1869) به جاى اعتقاد به مسیحاى شخصى، ایمان خوشبینانه به ظهور یک دورهى مسیحایى را جایگزین نمود که ویژگى آن "یکپارچگى همهى انسانها به عنوان فرزندان خدا در اعتراف به یک خداى واحد" بود و "در تریبون پیتزبورگ" (7) (1885)، از ایجاد "سلطنت راستى، عدالت، و صلح" سخن به میان آمد . به نظر مىرسد ناامیدى قرن بیستم از اندیشه پیشرفت، حیات تازهاى به اشکال افراطىتر و آرمانى مسیحاباورى داده است .
در دورهى بین دو عهد، همان طور که شاهد بودهایم عقاید و آموزههاى مسیحایى به اشکال مختلف شکل گرفت . مسیحا باورى به طور فزایندهاى با معادشناسى ارتباط یافت و معادشناسى قاطعانه تحت تاثیر مکاشفهگرائى واقع شد . در عین حال، امیدهاى مسیحایى به طور فزایندهاى بر شخصیتیک منجى منفرد متمرکز گردید . در مواقع تنش و بحران، مدعیان مسیحا (یا طلایهداران و منادیانى که خبر از ظهور آنها مىدادند) اغلب به صورت رهبران شورش ظاهر مىشدند . علاوه بر نویسندهى کتاب اعمال (رسولان) باب 5، جوزفوس فلاویوس (8) نیز چند نمونه از این افراد را نام مىبرد . علاوه بر این، مسیحا دیگر نماد آمدن عصر جدید نبود، بلکه به نوعى انتظار مىرفت که آن را تحقق بخشد . از این رو "تدهین شدهى خداوند" به "ناجى و رهائىبخش" و کانون آموزهها و امیدهاى پرشورتر، و حتى کانون "الهیات مسیحایى" تبدیل شد . براى مثال، مقایسه کنید با معانى ضمنى تفسیر پولس مقدس از کتاب اشعیاى نبى باب 52، آیه 20 "و نجاتدهنده [یعنى خدا] بر سرزمین اسرائیل وارد مىشود" و "نجاتدهنده [یعنى مسیح] از سرزمین اسرائیل بر مىخیزد" (کتاب رومیان، باب 11 آیه 26) .
نظر به اینکه بسیارى از یهودیان آواره تحتسلطه مسیحیان زندگى مىکردند که آنهم به معنى آزار و شکنجه از سوى مسیحیان و فشار مبلغین مذهبى بود، مجادلههاى الهیاتى ناگزیر بر محور موضوعات مسیحشناسى - یعنى مسیحایى - متمرکز بود . (آیا عیسى مسیح، مسیحاى موعود است؟ چرا یهودیان از پذیرش او خوددارى مىکنند؟ آیا علت آن کورى نفسانى استیا شرارت اهریمنى؟) چون در هر دو دین، تورات کتابى مقدس تلقى مىشد، مجادله اغلب شکلى تفسیرى به خود مىگرفت (یعنى هر کدام مدعى تفسیر صحیح پیشگوئیهاى مربوط به مسیحا در کتاب مقدس بود) . [به مجادلات، مقالهاى در باب مجادلات بین یهود و مسیحیت مراجعه کنید ]. على القاعده مسیحاباورى یهودى هرگز امیدهاى واقعى، تاریخى، ملى، و اجتماعى خود را رها نکرد و چندان تحت تاثیر ماهیت "معنوى" آموزههاى مسیحیت قرار نگرفت .
مجادلهگران مسیحى، از نخستین پدران کلیسا گرفته تا قرون وسطى و پس از آن، یهودیان را متهم به مادهگرایى پست و خشنى مىنمودند که باعثشده بود کتابهاى مقدس کاتا سارکا (9) را با چشم ظاهر بخوانند تا چشم باطن . شگفت اینکه، یهودیان این انتقاد را تمجید مىدانستند، زیرا از نظر آنها، در دنیایى رهایى نیافته که گرفتار جنگ، بىعدالتى، ظلم، بیمارى، گناه، و شونتبود این ادعا که مسیحا آمده، کاملا بىمعنى بود . در مناظرهى معروف بارسلونا (1263)، که به وسیلهى مبلغین مذهبى دومینیکن بر یهودیان تحمیل شد و در حضور جیمز اول، پادشاه آراگون، برگزار گردید، سخنگوى یهودى، تلمودى و قبالى بر جسته، (موسى ابن نحمن (10) ، (حدود 1194 - حدود 1270)، صرفا کتاب اشعیاى نبى باب 2 آیه 4، را قرائت کرد و گفت که براى اعلیحضرت مسیحى، علیرغم اعتقاد ایشان به اینکه مسیحا آمده، احتمالا امر دشوارى است که ارتش خود را منحل کند و تمام جنگجویان خود را به خانه بفرستد تا شمشیرهاى خود را به تیغهى گاوآهن و نیزهها را به داس بزنند .
در طول تاریخ یهودیت، بین دو نوع مسیحاباورى که قبلا به اختصار مطرح شد تنش وجود داشته است: نوع مکاشفهاى، با عناصر معجزهآسا و خارقالعادهى آن، و نوع "خردگرا"تر . در طول قرون وسطا مکاشفههاى قدیمى و معمولا انتسابى و تفاسیر مسیحایى کتب مقدس استنساخ شدند و نمونههاى جدیدى توسط رؤیابینان و شیفتگان مسیحا خلق شد . نگرش خاخامها، حداقل نگرش رسمى آنان، معقولتر و سنجیدهتر بود چرا که تعداد زیادى از طغیانهاى مسیحایى به فاجعه یعنى سرکوبى بىرحمانه به وسیلهى حاکمان غیریهودى منتهى شده بود . مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید مىترسد و تردیدهاى خاخامها (که احتمالا ناشى از تجربه تلخ شورش بارکوخبا بود) در تفسیر وعظ گونه کتاب غزل غزلها باب 2 آیهى 7، نمودى روشن یافت: "من از شما، شما دختران بیت المقدس مىخواهم عشق مرا تحریک نکرده و او را بیدار نکنید تا اینکه او بخواهد" - این آیه حاوى شش دستور براى اسرائیل است: علیه حکومتهاى این جهان شورش نکنند، به زور بر پایان روزها تاکید نکنند . . . و براى بازگشتبه سرزمین اسرائیل به زور متوسل نشوند . " در سطح بسیار نظرىتر، قبلا یکى از بزرگان تلمود این چنین اظهر نظر نموده بود که "هیچ تفاوتى بین این عصر و عصر مسیحا وجود ندارد جز ظلم حکومتهاى کافر نسبتبه اسرائیل [که پس از آنکه اسرائیل مجددا آزادى خود را به وسیلهى یک پادشاه مسیحا به دست آورد، به پایان خواهد رسید ]. "
موسى بن میمون (11) (113518 - 1204)، مرجع بزرگ قرون وسطا و فیلسوف و متاله، هر چند که در مجموعهى اصول دین، ایمان به ظهور مسیحا را نیز بر شمرده است، اما همانگونه که در زیر مىآید، در اصول قانونى خود با احتیاط حکم کرده است: "نگذارید کسى تصور کند که پادشاه مسیحا باید علائم یا معجزاتى را نشان دهد و نگذارید کسى تصور کند که در دورهى مسیحا روند عادى امور تغییر مىکند یا نظام طبیعت دگرگون مىشود . . . آنچه که کتاب مقدس در این خصوص مىگوید بسیار مبهم است، و فرزانگان ما [نیز] هیچ روایت روشن و صریحى در خصوص این مسائل ندارند . بیشتر [پیشبینىها و روایتها] حکایت و داستان است، که مفهوم واقعى آنها فقط پس از وقوع حادثه آشکار مىشود . پس این جزئیات، جزء اصول دین نیست و نباید وقتخود را بر سر تفسیر آنها یا محاسبهى تاریخ ظهور مسیحا تلف کرد، زیرا این مسائل نه ما را به عشق الهى رهنمون مىشوند و نه باعث ترس از او" . (تورات میشنه، باب پادشاهان آیات 11 و 12) .
نوشته شده توسط : آسمون
اما اندیشهها و امیدهاى مسیحایى مىتوانند براساس نگرشهاى "عقلانى" (یعنى غیر رؤیائى) نیز باشند، به ویژه هنگامى که پیشگوئىهاى کتب مقدس شکل محاسبه و برآورد تاریخهایى را که ادعا مىشد در نمادگرایى مبهم متون به آنها اشاره شده است، به خود گرفت . شیفتگان مسیحا در یهودیت اغلب براساس کتاب دانیال، محاسبات خود را انجام مىدادند (درست همانطور که که منجىگرایان مسیحى آخرالزمان را از روى "تعداد چهارپایان" که در کتاب وحى باب 13، آیه 18 ذکر شده محاسبه مىکردند) . چون امیدهاى فراوان ناشى از این محاسبات اغلب منجر به فاجعه (یا در بهترین حالت، سرخوردگى شدید) مىشد، خاخامهاى تلمود عبارات تندى در خصوص "کسانى که آخر الزمان [مسیحائى] را محاسبه مىکنند" داشتند .
یک سنت که احتمالا تحت تاثیر کتاب زکریا بابهاى 3 و 4 است، ظاهرا معتقد به آموزهى دو چهرهى مسیحایى بوده است، یکى فرد " تدهین شدهى" بسیار روحانى از خاندان هارون، و دیگرى مسیحایى سلطنتى از خاندان داوود . این عقیده که مورد قبول امت قمران (که به فرقهى بحر الحیت نیز مشهورند) بود، ظاهرا حاکى از آن است که این چهرههاى مسیحایى مکمل به اندازهى نمونههاى نمادین که در راس نظم اجتماعى آرمانى و رهایىبخش قرار دارند ناجى و رهائىبخش نیستند . به نظر مىرسد که بازتابهاى این آموزه در تاکید (ظاهرا بحثانگیز) نامهاى به عبریان در عهد جدید مبنى بر اینکه عیسى هم پادشاه بود و هم کشیش عالى مقام به چشم مىخورد . ظاهرا این آموزه از قرون وسطى بر جاى مانده (کاملا معلوم نیست از طریق چه کانالهایى)، زیرا در بین قرائیمىها نیز یافت مىشود .
تعبیر دیگر از "مسیحاى دوگانه" در قرن دوم میلادى و احتمالا به صورت واکنشى در برابر شکست فجیع شورش بار کخبا به وجود آمد . مسیحاى خاندان یوسف (یا افرایم) (5) - بازتاب احتمالى مضمون ده قبیلهى گمشده - در جنگ با نیروهاى یاجوج و ماجوج شهید مىشود (مشابه یهودى براى، نبرد نهایى (6) بین نیکى و بدى در روز قیامت) پس او مسیحاى درد و رنج نیستبلکه مسیحاى جنگجویى است که مثل یک قهرمان مىمیرد و به دنبال او مسیحاى پیروز خاندان داوود مىآید . این نگرش مسیحاى دوگانه بیانگر دوگانگى بنیادى در مسیحا باورى یهودیت نیز هست (اما فقط به یهودیت محدود نمىشود) . قبل از ظهور مسیحا، بلایاى کیهانى، طبیعى، و آشوبهاى اجتماعى رخ مىدهد . این مضمون یهودى، در مسیحیتبه این اندیشه تغییر مىیابد که دجال، آزاد گذاشته مىشود تا پیش از بازگشت مسیح و شکست نهائى، بر جهان حکومت کند . بنابراین، هر گاه دردها و مصائب شدید در بین مردم یهود مشاهده مىشد، ممکن بود به عنوان فاجعهى قبل از ظهور مسیح تلقى گردد . و اغلب هم همین گونه تلقى مىشد (و در زبان تلمود "درد تولد" عصر مسیحا نام داشت) . و خبر از وصال قریب الوقوع مسیحائى مىداد .
مفهوم وسیعتر مسیحاباورى به معناى آیندهاى آرمانى لازم نیست که به معنى اعتقاد به یک ناجى خاص یا چهرهاى رهائى بخش باشد . هر چند کتاب اشعیاى نبى باب 11 و با ب 2 آیات 2 - 4 دنیایى آرام و آرمانى تحتحکومتخاندان داوود را مجسم مىکند . متن نظیر آن کتاب میکاه نبى باب 4، آیه 4 حتى حاوى عناصر معجزهآساى کمترى است و از سعادت زمینى سخن مىگوید که در آن هر کس در زیر زیر درخت انجیر خود زندگى مىکند . اگر چه نگرش ارمیاى نبى به آینده بر ابعاد اخلاقى نیز تاکید مىکند - کتاب ارمیاى نبى باب 31، آیات 30 و آیات بعد; باب 32، آیات 36 - 44 را مقایسه کنید با "قلب جدید" و "قلب گوشتى" حزقیال نبى به جاى قلب سنگى سابق (کتاب حرقیال نبى باب 2 آیه 4، باب 11 آیه 19، باب 18 آیه 31، باب 32 آیه 9، باب 36 آیه 26) - اما از نظر او موهبت موعود این است که "از دروازههاى این شهر [بیت المقدس] شاهان و شاهزادگانى وارد خواهند شد که بر تخت پادشاهى داوود نشستهاند و ارابههاو اسبها آنها را به حرکت در مىآورند" (کتاب حزقیال نبى باب 17 آیه 25) . آنچه در این متن قابل توجه است نه تنها آرمان این جهانى مطرح شده در آن و طرح بیت المقدس بعنوان شهر پر جنب و جوش سلطنتى است، بلکه اشارهاى است که در آن به پادشاهان به صورت جمع صورت گرفته است . اندیشه یک پادشاه ناجى مسیحایى هنوز شکل نگرفته است .
نوشته شده توسط : آسمون
شورش علیه "سلطنتبىرحم" ظالم، یعنى حکومت رم، در سال 65 - 70 میلادى (که به ویرانى بیت المقدس و معبد دوم سلیمان منتهى گردید) و شورشى مجدد در سال 132 - 135 میلادى (شورش بارکوخبا که منجر به نابودى واقعى یهودیت در فلسطین گردید)، بدون شک حاوى عناصر مسیحایى بود . از آن پس، مسیحا باورى ترکیبى از امید راسخ و تزلزلناپذیر به رستگارى نهایى، از یک سو، و از سوى دیگر، ترس از خطرات و عواقب فجیع شورشهاى مسیحاباورى مانند "فعالگرایى مسیحایى"، به اصطلاح مورخین، یا "مسیحا باورى نا به هنگام" به اصطلاح متکلمان بود .
آموزههاى مسیحا باورى که طى نیمه دوم دورهى معبد دوم سلیمان از حدود 220 پیش از میلاد تا 70 پس از میلاد شکل گرفت (که دورهى "بین دو عهد" نامیده مىشود) داراى انواع مختلفى بود و از دغدغههاى ذهنى و معنوى محافل مختلف حکایت مىکرد . آموزهها از امیدهاى سیاسى دنیوى همچون شکستن یوغ حکومتبیگانه، احیاى حکومتخاندان داوود (پادشاه مسیحا) و پس از سال 70 پس از میلاد، گرد هم آمدن تبعیدیان و بازسازى معبد سلیمان گرفته تا مفاهیم مکاشفهاى، از قبیل پایان خارقالعاده و فاجعهآمیز "این عصر" (از جمله روز قیامت)، بوجود آمدن عصر جدید، ظهور سلطنت آسمانى، احیاى مردگان، آسمان جدید و زمین جدید را در بر مىگیرند . قهرمان اصلى مىتواند رهبرى نظامى باشد، یا "پسر داوود"، فردى سلطنتى، یا شخصیتى فوق طبیعى مانند "پسر انسان" که به نوعى مرموز بوده در برخى متون مقدس عبرى و نیز در متون مکاشفهاى جعلى ذکر شده است . بسیارى از علما معتقدند عیسى به خاطر بار سیاسى اصطلاح مسیحا تعمدا از به کارگیرى آن خوددارى کرد (به ویژه اینکه از سلطنتى خبر مىداد که این جهانى نبود) و اصطلاح غیر سیاسى "پسر انسان" را ترجیح داد . از سوى دیگر، کسانى که مسؤول تحریر نهایى انجیل متى بودند لازم دانستند شجرهى خانوادگى براى مسیح قائل شوند که ثابت کنند از تبار داوود است تا به موقعیت مسیحایى او مشروعیتبخشند، زیرا مشیاح (mashiah) و به زبان یونانى کریستوس (Christos) باید "پسر داوود" شناخته مىشد .
ضمنا، این مثالها نشان مىدهند که ریشههاى مسیحیت را باید در بافت ناآرامى مسیحایى فلسطین یهودى در همان مقطع زمانى یافت . اندیشههاى مسیحایى نه تنها از طریق تفسیر متون انجیل (مانند پشر در میان امت قمران و بعدها میدراش متعلق به یهودیت پیرو خاخامها) بلکه با "الهام" به افراد رؤیابین و برخوردار از قدرت مکاشفه به وجود آمد . سنت اخیر در آخرین کتاب عهد جدید، کتاب وحى، به خوبى ترسیم شده است .
نوشته شده توسط : آسمون
اصطلاح مشیاح (mashiah) در این مفهوم خاص معادشناختى در کتب مقدس عبرى یافت نمىشود . کتاب اشعیاى نبى باب 45، آیه 1; کوروش دوم پادشاه ایران را "تدهین شدهى" خداوند مىخواند زیرا به وضوح وسیلهاى برگزیده از جانب خداوند بود که اجازه داد تبعیدیان بنىاسرائیل از امپراطورى بابل به بیت المقدس باز گردند . چه بسا فرد با به کارگیرى اصطلاحات متاخرتر، از لحاظ فنى، در انتساب تاریخى رویدادها، دچار خطا شده، و متون مقدسى را که عصرى طلایى در آینده، گرد هم آمدن تبعیدیان، بازگشتخاندان داوود، بازسازى بیت المقدس و معبد حضرت سلیمان، دورهى صلح که در آن گرگ و بره کنار هم قرار مىگیرند و غیره را پیش بینى مىکنند به عنوان "مسیحا باورى" توصیف کند .
این گونه است که ماهیت مسیحا باورى در دورههاى رنج و نامیدى شکل مىگیرد و شکوفا مىشود . وضعیت موجود مطلوب، نیازمند منجى نیست اما باید تداوم یافته یا تجدید شود (مثلا با آیینهاى تجدید کنندهى دورهاى یا چرخهاى) . هنگامى که وضعیت موجود کاملا نامطلوب باشد، مسیحا باورى به عنوان یکى از پاسخهاى ممکن مطرح مىشود: اطمینان به یک نظم مطلوب طبیعى، اجتماعى، و تاریخى (و این اطمینان در اسرائیل بسیار قوى بود، زیرا مبتنى بر وعدهى خداوند بود که در زمرهى تعهدات ازلى وى جاى گرفته بود) که در افق آیندهاى آرمانى خود را نشان مىدهد . همان طور که در شرحهاى انجیل به وفور یافت مىشو، قبلا در دورانهاى مذکور در انجیل وضعیت موجود عموما نامطلوب تلقى مىشد (پادشاهان ظالم و گناهکار، تجاوزات دشمن، شکستها) و در نتیجه اندیشههاى مربوط به نظم آرمانى تحت فرمانروایى آرمانى خاندان داوود شروع به تبلور کرد .
نوشته شده توسط : آسمون
مقدمه
در یادداشت های قبلی مرورى بین فرهنگى بر مفهوم و عقیده مسیحاباورى در ادیان مختلف، به ویژه در مسیحیت را ارائه نمودیم، مقاله حاضر به تبیین مسیحاباورى در سنتیهود مىپردازد و مقاله سوم به ترسیم سیماى مهدویت در اسلام از دیدگاه اسلامشناسان غربى مىپردازد.
مسیحاباورى در یهودیت
اصطلاح مسیحا باورى بر نهضت، یا نظامى از عقاید و نظرات دلالت مىکند که محور آن انتظار ظهور یک مسیح (برگرفته از ، یعنى "خود تدهین شده") است . فعل عبرى مشاح mashah یعنى تدهین اشیاء یا افراد با روغن در موقع مناسب براى اهداف مقدس و علاوه بر آن براى اهداف معمول دنیوى . شکل فاعلى این واژه در مورد هر کسى که رسالتخاصى از سوى خدا داشته به کار رفته است (یعنى، فقط شامل پادشاهان یا کشیشهاى والا مقام نبوده)، گر چه واژهى تدهین شده صرفا استعارى است (پیامبران، اسقفهاى اعظم) و در نهایت، مفهوم ضمنى ناجى یا نجات دهندهاى را که در آخر زمان ظهور خواهد کرد و سلطنتخداوند، بازگشت اسرائیل، یا هر حاکمیتى را که وضعیتى آرمانى براى جهان تلقى شده استبا خود خواهد آورد، یافته است .
این گسترش معنایى خاص ناشى از این اعتقاد یهود بود که نجات نهایى اسرائیل، اگر چه ساخته و پرداخته خداوند است اما، به عهدهى سلالهاى از خاندان سلطنتى داوود بوده، به وسیلهى او تحقق خواهد یافت . او . "پسر داوود"، بهترین فرد تدهین شده پروردگار خواهد بود . به این ترتیب، واژهى مشیاح mashiah از بافتیهودى اولیهى خود، خارج شده کاربردى عمومى یافت و به گرایشها یا امیدهایى نسبتبه شخصیتى آرمانى یا از جهاتى دیگر نسبتبه نجات جامعه و جهان دلالت مىکرد . به نظر مىرسد که واژهى مسیحا باور که گاه خصلتبازگشتى دارد (نشانه بهشت گمشده یا بهشتبازیافته)، بدین معنا که بازگشت گذشته و عصر طلایى گمشده را مجسم مىکند . این واژه در موارد دیگر آرمانىتر به نظر مىرسد، به این معنا که وضعیتى تکاملى را به تصویر مىکشد که نظیر آن قبلا هرگز نبوده است ("آسمانى جدید و زمین جدید") ; مسیحا فقط روزهاى گذشته را احیا نمىکند بلکه "عصر جدید"ى را به همراه مىآورد .
ادامه دارد...
نوشته شده توسط : آسمون
با یکسان تلقى کردن بندهى رنجدیده در کتاب اشعیاى نبى باب 53 با عیسى مسیح، ویژگى جدیدى در مسیحا باورى عهد جدید مطرح شد . در انجیل مرقس باب 9، آیه 12 آمده است که "در بارهى پسر انسان نوشتهاند که باید رنجهاى فراوانى را متحمل گردد و به گونهاى تحقیرآمیز با او رفتار شود" (مقایسه کنید با کتاب اشعیاى نبى باب 53، آیه 3). کتاب اعمال رسولان باب 8، آیه 32; مصداق آیات 7 - 8 باب 53 کتاب اشعیاى نبى را صریحا عیسى مسیح مىداند، و در کتاب اول پطرس باب 2، آیات 22 - 24 ذکر شده یا اشاره شده که بخشهایى از کتاب اشعیاى نبى باب 53 به او اشاره دارند . به نظر مىرسد که این یکسانانگارى، خلقت آغازین عیسى مسیح (یا احتمالا ظهور کلیساى اولیه) باشد .
بنابراین، مسیحشناسى عهد جدید از ویژگیهاى بسیار فراوانى بهره مىگیرد که بر گرفته از مسیحا باورى یهود است . در عین حال، بعد جدیدى را هم به آن مىافزاید و آن، این دیدگاه است که اگر چه مسیح قبلا به شخصه امیدهاى مسیحا باورى را تحقق بخشیده است، اما قرار است که باز گردد تا این امیدها را به تحقق نهایىشان برساند .
مسیحا باورى (مهدویت) در اسلام :
عقایدى مشابه بازگشت مجدد مسیح را مىتوان در اسلام نیز یافت، که احتمالا ناشى از تاثیر مسیحیت است . اگر چه قرآن خداوند را قاضى روز قیامت مىداند، روایات اسلامى پس از آن، حوادث مقدماتى خاصى را قبل از آن روز معرفى مىکند . نقل شده که محمد گفته است اگر فقط یک روز از عمر جهان باقى مانده باشد به قدرى طولانى مىشود که فرمانروایى از اهل بیت پیامبر بتواند تمام دشمنان اسلام را نابود کند .
این فرمانروا مهدى نام دارد، یعنى "کسى که به حق هدایتشده است . " روایات دیگر مىگویند او جهان را پرا از عدل و داد مىکند همان گونه که در حال حاضر پر از گناه است که انعکاس واضح مکتب سلطنتى قدیم است . برخى مهدى را همان مسیح (به عربى، عیسى) مىدانند که قرار استبا ظهور خود قبل از آخر زمان، دجال (فریبکار)، مسیحاى دورغین یا ضد مسیح را نابود کند . این روایات به وسیلهى بنیانگذاران سلسله حاکمان جدید و سایر رهبران سیاسى یا مذهبى و به ویژه در میان شیعه، به کار گرفته شدهاند . آخرین نمونهى آن رهبر شورشیان، محمد احمد سودانى بود که از سال 1883 به طور موقت نفوذ انگلستان بر این منطقه را از بین برد .
نهضتهاى "بومى پرستگرا" (9) :.
به دلایلى مفهوم مسیح باورى براى توصیف چند فرقه "بومىپرست" در نقاط مختلف جهان که در پى نزاع بین مسیحیت استعمارگر و ادیان بومى به وجود آمدهاند، به کار رفته است . اما به پیروى از ویتوریو لانترتارى (10) (1965)، باید بین نهضتهاى مسیحا باورى و نهضتهاى پیامبران تمایز قائل شد . او مىگوید "عیسى" ناجى منتظر است و "پیامبر" کسى است که آمدن کسى را که قرار استبیاید اعلام کند . خود پیامبر پس از رحلت مىتواند "مسیحا" باشد و انتظار رود که به عنوان یک ناجى باز گردد، یا اینکه، خود پیامبر با استناد به یک اسطورهى مسیحایى سابق، خود را پیامبر مسیحا اعلام کند " (پاورقى ص 242).
نمونهى این گونه نهضتها در تمام نقاط بومى جهان مشهود است . در همین قرن شانزدهم، امواج پى در پى قبایل توپى (11) در برزیل، در جستجوى "سرزمین بدون شیطان" که مبتنى بر مسیحا باورى بود، به ساحل بائیا (12) رفتند . گفته شده مهاجرت دیگرى از این قبیل براى یافتن "سرزمین ابدیت و آرامش جاودانى" منجر به ظهور عقیدهى الدورادو (13) در بین مردم اسپانیا گردیده است . مهاجرتهاى مشابهى در قرنهاى بعد به رهبرى نوعى پیامبر رخ داده که به عنوان "خداى انسان گونه" (14) یا "نیمه خدا" (15) توصیف شده و منظور از آن جادوگران قبایل بومى است که براى بومیان، رهبران مذهبى و صور تناسخ یافتهى قهرمانان بزرگ اسطورهاى در سنتبومى و اعلام کنندگان دوران تجدید تلقى مىشدند .
ادامه مطلب...
نوشته شده توسط : آسمون
مسیحیت:
مسیحیت اولیه بسیارى از نظرات یهودیت را در خصوص مسیح موعود پذیرفته، آنها را در مورد عیسى مسیح به کار مىبرد . مسیح موعود در زبان یونانى به Christos ، یعنى مسیح، ترجمه شده است، بدین وسیله عیسى مسیح را با امیدهاى مسیحایى یهودیتیکسان تلقى کرده است . انجیل متى تفسیر این عبارت را در کتاب اشعیاى نبى باب 9، آیه 1 (نسخه انگلیسى باب 9، آیه 2) "کسانى که در تاریکى راه مىپیمایند، شاهد نور عظیم خواهند بود"، در عیسى مسیح متحقق دانسته است (انجیل متى باب 4، آیات 14 - 18). نقل شده که کتاب میکاه نبى باب 5، آیه 1 (نسخهى انگلیسى باب 5 آیه 2) تایید مىکند که مسیح در بیت اللحم به دنیا مىآید (انجیل متى باب 2، آیه 6). آیه 9 از باب 9 کتاب زکریاى نبى به عنوان پیش بینى ورود عیسى مسیح به بیت المقدس تفسیر شده است (انجیل متى باب 21، آیه 5) و اگر داستانى که انجیل متى روایت کرده صحیح باشد، به معنى آن است که عیسى مسیح خواسته استخود را مسیح موعود معرفى کند .
آیه 7 باب 2 مزامیر ("تو پسر من هستى") در ارتباط با غسل تعمید عیسى مسیح نقل شده یا حداقل تلویحا به آن اشاره دارد (انجیل متى، باب 3، آیه 17; انجیل مرقس باب 1، آیه 11; انجیل لوقا باب 3، آیه 22). (اما مسیح موعود در یهودیت پسر خدا تلقى نمىشد) . از کتاب مزامیر داود باب 110، آیه 1 براى اثبات این امر استفاده مىشود که مسیح موعود نمىتواند پسر داوود باشد (انجیل متى باب 22، آیه 44) ; بخشهاى دیگر باب 10 مزامیر داود مؤید تفسیر باب 5، 6 و 7 کتاب عبدانیان است . اما عهد جدید، مسیحا باورى سیاسى مذکور در مزامیر سلیمان را رد مىکند . عیسى مسیح از قبول پادشاهى خوددارى کرد (انجیل یوحنا، باب 6، آیه 15) ; او در برابر پیلات (8) اعلام کرد: "پادشاهى من متعلق به این جهان نیست" (انجیل یوحنا باب 18، آیه 26). با وجود این او را متهم نمودند که ادعاى "پادشاهى یهود" را نموده است (انجیل یوحنا باب 19، آیه 19).
با این حال، اگر چه عهد جدید تصریح مىکند مسیح موعود پسر خداست، اما از عنوان "پسر انسان" نیز استفاده مىکند . طبق اناجیل، عیسى مسیح این عبارت را در مورد خود به کار مىبرد که در چند مورد احتمالا فقط به معنى "انسان" یا "این بشر" بوده است (انجیل مرقس باب 2، آیه 10، انجیل متى باب 11، آیه 8، و نظیر آن; انجیل متى باب 8، آیه 20 و نظیر آن). در چند متن به آمدن پسر انسان در آخر الزمان اشاره شده است (انجیل متى باب 24، آیه 27; باب 24، آیه 37; انجیل لوقا باب 18، آیه 18; باب 18، آیه 23; باب 18، آیه 69; انجیل متى باب 10، آیه 23; انجیل مرقس باب 13، آیه 26) ; اینها حاکى از همان تفسیر دانیال باب 7، آیه 13 کتاب دانیال نبى هستند که در کتاب اول خنوخ و کتاب دوم اسدرا نیز آمده است اما حاوى عنصر دیگرى هم هستند که به موجب آن، عیسى مسیح است که براى بار دوم به عنوان قاضى جهانیان باز مىگردد . گروه سوم منابع مطرح کننده "پسر انسان"، اشارهاى تلویحى به رنج و مرگ مسیح دارند که گاه احیاى او را نیز مطرح مىکنند (انجیل مرقس باب 8، آیه 31; باب 9، آیه 9; باب 9، آیه 31; باب 10، آیه 33; باب 14، آیه 21; باب 14، آیه 21; باب 14، آیه 41; انجیل لوقا باب 22، آیه 48 و غیره). این آیات، دیدگاه رنج مسیح را مطرح مىکنند که در مسیحا باورى یهود کاملا ناشناخته نیست اما هرگز ارتباطى به پسر انسان ندارد .(اگر پسر انسان یهود، گاه "بندهى خدا" توصیف شده باشد فصل مربوط به رنجبنده، در کتاب اشعیاى نبى باب 53 هرگز در مورد او صدق نمىکند) . در انجیل یوحنا، پسر انسان در بیشتر موارد خدائى است که به صورت پادشاه و قاضى توصیف شده، و ضمنا موجودى ازلى در بهشت نیز تلقى مىشود .(انجیل یوحنا باب 1، آیه 51; باب 3، آیه 23; باب 8، آیه 28) ; کتاب عبرانیان باب 2، آیات 6 - 8 باب 8 مزامیر داود را، که در آن "پسر انسان" در اصل به معنى "انسان" بوده، اشاره به عیسى مسیح مىداند، در نتیجه مفهومى معاد شناختى به این عبارت مىبخشد .
ادامه دارد...
نوشته شده توسط : آسمون